سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر گاه مؤمن را ساکت دیدید، بدو نزدیک شوید که حکمت القا می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 
   

معضل جهان سوم: گسل های هویتی - قرآن نبی (ص)
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:3بازدید دیروز:7
 

سید سعید رحیمی :: 85/10/8::  10:20 عصر


با سلام امروز می خوام یک مقاله جالب از آقای دکتر حسین هوشیار را در مورد جهان سوم براتون بگذارم لطفا نظر خودتون را بیان کنید

در جهان سوم از چه زاویه ای باید به چرایی شرایط حیات نگریست و به تحلیل آن اقدام کرد؛ اینکه چرا این جوامع در چنین شرایط اسف باری هستند را باید مبنایی اجتماعی داد و به آن از منظری به دور از ویژگی های بومی نگریست. نقد اجتماعی را باید محترم شمرد یا اینکه به تشخیص هویت شکل سازان باید نگاه را متوجه کرد. در کشورهای جهان سوم، بالاخص بعد از پایان دوران استعمار زدایی دو مکتب متعارض درخصوص ریشه یابی معضلات و مشکلات فزاینده ای که این ممالک با آن دست به گریبان هستند وجود داشته است. هر دو مکتب با توجه به واقعیات تاریخی و براساس داده های موجود به تحلیل شرایط پرداخته اند. هر چند که هر دو واقعیات یکسانی را مد نظر داشته اند اما به دو نتیجه به شدت متمایز رسیده اند که این البته بسیار طبیعی باید قلمداد شود. چرا که آنان چارچوب های تئوریک و مبانی نظری متفاوتی را اختیار کرده اند. یکی از مکاتب فکری مشکلات امروزی حاکم بر کشورهای جهان سوم را برآمده از ویژگی های خاص این جوامع می داند و دیگری علت را در عملکرد کشورهای غربی می یابد. دسته اول را بومی گرا و دیگری را برون گرا باید دانست.
    • بومی گرایی
    اینکه چرا جوامع جهان سوم به گونه ای فزاینده نماد فقر، اقتدارگرایی، ناباروری فرهنگی و مناسبات پوسیده اجتماعی هستند را بسیاری در داخل این ممالک جست وجو می کنند. مشکل عدیده جهان سوم که بسیاری به نادیده گرفتن آن عادت کرده اند، گسل های وسیع قوی، زبانی، نژادی و مذهبی است که سرچشمه بسیاری از مشکلات ذکر شده برای این جوامع است. گسل های هویتی که درد اصلی باید قلمداد شوند مانع از یکپارچگی فرهنگی و در نتیجه یک درک همسو از چگونگی حرکت به سوی رفاه اقتصادی، تعامل سیاسی، تبادل ارزشی و بده و بستان های اجتماعی می گردد و چشم اندازهای فکری به شدت متعارض که برخاسته از فهم فرهنگی متفاوت در این جوامع است، امکان همگرایی را در زمینه های مختلف به وجود نمی آورد. این جوامع، مجموعه ای از قبایل هستند که به شدت از نظر فرهنگی با یکدیگر در تعارض هستند. به دلیل این عدم تجانس ارزشی است که تعریف همسو از واقعیات حاکم و به همین روی درک همسو از فراروی موجود نیست. مردم در این جوامع نه در قالب یک ملت بلکه در چارچوب خاص قومی و زبانی و نژادی به تعریف خود و دیگران می پردازند. هویت واحدی وجود ندارد و به همین روی گره های وصل کننده مفهومی بین مردم وجود ندارد. مردم در این جوامع نه مانند یکدیگر حرف می زنند، نه مانند یکدیگر لباس می پوشند و نه اینکه دارای قهرمانان دارای ذهنیت های ارزشی هم بستر هستند. در چنین جوامعی تنها راه در کنار هم نگه داشتن هویت های به شدت متعارض به ضرورت، وجود ساختارهای قدرت به شدت اقتدار گرا است. اقتدارگرایی ماهیتی اجتماعی و ضرورتی تاریخی می یابد چرا که برای ایجاد دموکراسی نیاز اولیه و مبرم به پذیرش یک سری ارزش های فرا قومی و فرا زبانی است. چنین چیزی وجود ندارد و بدین روی است که چشم اندازهای اقتدارگرایی و حکومت های به شدت در شمایلی آزادی ستیز شکل می گیرند. در فضایی که قدرت کیفیتی غیرمتکثر را دارا است بستر ضروری و الزامی برای تحولات بنیادی اقتصادی شکل نمی گیرد و فساد و فقر به یک واقعیت تبدیل می شود. از تکه و پاره های قومی که بدون کوچک ترین تشابه هویتی در کنار هم قرار داده شده اند نمی توان انتظار داشت که الزامات اولیه برای توسعه سیاسی و اقتصادی را درک کنند و به فراهم ساختن آن بپردازند. مشکلات جهان سوم را باید به طور عدیده در بطن حیات اجتماعی این جوامع یافت و به این مسئله اولویت داد که خصلت های بومی هستند که بایستی بیشترین میزان بار نابسامانی های فزاینده را بر دوش بگیرند. تا مشکلات قومی، تعارضات زبانی و مذهبی در کشورهای جهان سوم مطرح هستند، هر چند هم که ممکن است در حیطه های سیاسی و اقتصادی به ضرورت الزامات بین المللی گشایش هایی نیز حاصل شود، آینده ای به مانند گذشته را باید برای جوامع قلم زد که بسی تیره و تار و حزن آور است.
    • فراگرایی
    کثیری در اقلیم های عقب مانده بر این باور هستند که علت وجودی فقر، ظلم و اقتدار را باید در عملکرد کشورهای قدرتمند بیگانه و بالاخص کشورهای غربی یافت. از این منظر غرب به علت سیاست های استثماری و فزون خواه خود و برای تداوم برجستگی جهانی خود نیاز به کشورهای فقیر و ضعیف و عقب مانده دارد تا بتواند به سیطره جهانی خود و رفاه مادی بهره مند ادامه دهد. چنین دیدگاهی به این معنا است که کشورهای غربی از چنان توانمندی ای برخوردار هستند که توانسته اند بخش وسیعی از جهان را به مسیری سوق دهند که هیچ گونه سنخیتی با ویژگی های بومی آنها ندارند. این پر واضح است که کشورهای غربی حضوری مخرب در بسیاری از جوامع جهان سومی داشته اند اما آنچه نباید نادیده انگاشته شود این است که اینان هویت ساز نبوده اند. غربی ها تخریب و استثمار کردند و تلاش فراوان انجام دادند که ارزش های خود را بگسترانند اما نباید نادیده گرفت که گسل ساز نبوده اند. مشکل کشورهای جهان سوم این نیست که غرب آنها را استثمار کرد بلکه این است که نمی توانند جلوی استثمار غرب را بگیرند. غرب توانمند جلوه گر می شود چرا که جوامع جهان سوم از آنچنان ضعف فزاینده ای برخوردار هستند که این فرصت را به آنها اعطا کرده اند و می کنند. برای اینکه فرصت برای غرب ایجاد نشود باید ابتدا فرصت را برای تداوم یافتن گسل های موجود هویتی از بین برد. تا زمانی که بدنه هویتی در داخل کشورهای جهان سوم تکه و پاره است، انتظاری جز تداوم استثمار بیگانه و عقب ماندگی نباید داشت. از پایین به بالا باید به مشکلات جهان سوم نگریست و به همین روی است که باید توجه به مشکلات و معضلات عدیده قومی، نژادی، زبانی و مذهبی جلب شود. تا این دغدغه ها وجود دارند، غرب همچنان در موقعیت و جایگاه استثمارگر باقی خواهد ماند.



:: RSS ::
::پیوندهای روزانه::
پرسپولیس تیم [77]
آفتاب [125]
ایکنا [131]
یاهو [33]
گوگل [28]
بازتاب [104]
[آرشیو(6)]

::تعداد کل بازدیدها::

56043

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::درباره من::
معضل جهان سوم: گسل های هویتی - قرآن نبی (ص)
::لوگوی من::
معضل جهان سوم: گسل های هویتی - قرآن نبی (ص)
::لوگوی دوستان::


::لینک دوستان::
پارادایس
تجوید قرآن
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو
::اشتراک::
 
 
     
BODY BODY